رامبد، نگار، من و دنیای عجیبِ قشنگِ تلخ

ساخت وبلاگ

خیلی وقت بود که نسبت به رابطه ها دلسرد شده بودم و تقریباً میشه گفت هیچ دونفری رو در نزدیکی خودم نمیدیدم که واقعی عاشق هم باشن و بدون اینکه حتماً خیلی کار شاقی بخوان واسه همدیگه بکنن عشق رو در کارهاشون در نگاهشون و کلاً در چارچوب رابطشون دید و متوجه شد..

هرکسی دم از عشق زد کلنگشو برداشت و میخواست شروع کنه به تیشه زدن به ریشه ی طرف مقابلش و از نو به سلیقه خودش بسازه... البته این بار به نام ((عشق))

من این نوع از خواستن و عشق رو میشناسم و میدونم چقدر درد داره و چقدر عذاب میکشه طرف مقابل، اصن عشق یادت میره کم کم و تنفر که نه اما یه حس تلخ عجیبی تو وجودت رخنه میکنه که تورو به مرور تبدیل میکنه به غمگین ترین آدمی که تا الان بودی، نه از و ضعیت موجود رضایت داری نه از خودت نه از طرفت و باعث میشه ذره ذره فاصله بگیری و تمام.. چیزی که به اسم عشق بوده و تمام دنیاتو بر اساس اون تغییر دادی و خود واقعیت رو نابود کردی و حالا که تمومش کردی نمیدونی چجوری باید روی پاهای خودت وایستی و مثل جوجه ای که تازه شروع به راه رفتن کرده کم کم پا میگیری و سعی میکنی و سعی میکنی و ... تا جایی که عقلت سرجاش برمیگرده و میفهمی که در چه عالم احمقانه ای خودت رو حبس کرده بودی، از چه اتفاقای عادی و زیبای زندگی دست کشیده بودی و چند سال گذشته و تو به اسم عاشقی اصلاً زندگی نکردی.. تو شده بودی یک درختی که ریشه نداشت و برگ هاش دونه دونه میسوخت و حتی متوجه نبود.. که تا به خودش اومد خزانش رو دید که البته بهار هم شد اما تلخ.. 

رابطه های تلخ و خودخواهانه زیادی دورم دیدم، حتی زوج هایی که بچه دارن و خیلی همدیگه رو دوست دارن اما اونقدر سر همین خودخواهی همدیگه رو عذاب میدن که آدم با دیدنشون حتی از دور دلزده میشه.. دوست داشتنی که فقط وقت خوشی هست و وقتای درد و غصه ت رو باید به تنهایی سپری کنی و تنها گذاشته میشی و بعد با یه معذرت خواهی میبخشی و روز از نو... اونقدر دیدم که چشمم شده پر از بدی رابطه ها..

تا دیشب و برنامه خندوانه که من راستش زیادم دنبالش نمیکنم چون خیلی دیروقته زمانش و من خوابم اون وقت شب، اما دیشب خیلی اتفاقی دیدمش و واقعاً بعد از مدت هاااا از دیدن یه زوج به این شکل با داشتن یه رابطه محترمانه دوطرفه که علاوه بر محبت و علاقه ای که کاملاً توی برخورداشون مشخص بود یک احترام به سلیقه ای موج میزد، یک حس اینجوری که تو همونی که هستی باش و بمون ولی من بازم دوست دارم، تورو!! خود تو رو همونجوری که میخوای باشی نه اون چیزی که من میخوام و خب دیدن یک همچین رابطه ای واقعاً لذت بخش بود.. اونم واسه منی که تا این حد بریده بودم از همه چی.. منو به فکر برد که هنوز هستن هنوز میشه و کافیه تو خودت بمونی و نترسی از تنهایی... 

من نمیدونم در پس پرده چی میگذره و رابطه این زوج در دنیای واقعی و پشت دوربین چقدر به احساسی که در من به وجود اومد و برداشتی که داشتم شبیه هست و نمیخوامم بدونم چون به من مربوط نیست اما اون چیزی رو که دیدم بسیار دوست داشتم و لذت بردم ..

همیشه توی ذهنم این موضوع میچرخه که من قراره چیکار کنم توی دنیا که آدم مفیدی باشم که یکاری کرده باشم که به درد نخور نباشم حتی چند وقت پیش هم با دوستام راجع به این موضوع کلی حرف زدیمو هرکسی یه نظری داشت، من حرفم این بود که خلقت هیچکدوممون بی دلیل نیست ولی من راهمو گم کردم و نسبت به خودم حس خوبی ندارمو نمیدونم باید چه راه جدیدی رو شروع کنم که علاوه بر مفید بودنم برای خانواده، جامعه و در کل دنیا اون حس خوبش و لذتش هم در خودم ایجاد بشه و باعث انگیزه.. دیروز توی صحبت های نگار که خیلی هم پیچیده و قشنگ بودن متوجه شدم که.. 

باید دست از تفکرات مطلق بایدی و نبایدی و خوب و بد مطلق بردارم

باید سعی کنم درک کنم جهان اطرافم رو و اینقدر یکطرفه همه چی رو قضاوت نکنم،

باید سعی کنم به عنوان همین تیکه ی خیلی کوچیک این دنیای هستی خوب باشم،

انسان باشم و انسان بمونم،

دست از تلاش برندارم و تغییر رو بپذیرم

چه در خودم که گاهی میتونه به ایجاد احساس شادی و خوشبختیم خیلی کمک کنه و هم در دنیای اطرافم..

خیلی حرف ها دارم که شاید بلد نباشم یه جوری که شما هم درکم کنید و منظورم رو بفهمید، بگم!

اما میدونم که دیشب با دیدن این زوج دوست داشتنی امیدی در من زنده شد که ماهها بود مرده بود..

اینا حرفایی بود که از دیشب تو مغزم پارتی گرفته بودنو باید یه جا مینوشتمشون حتماً :)

خلاصه که:

ای جهان هستی، ای خالق یکتا، ای قادر مطلق برای ما از بهترینات رقم بزن و قشنگ تریناتو نشونمون بده..

آمین.


برچسب‌ها: دنیای رابطه ها
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام شهریور ۱۳۹۶ساعت 11:1 توسط لی لی |
زخم باز شده...
ما را در سایت زخم باز شده دنبال می کنید

برچسب : رامبد,نگار,دنیای,عجیبِ,قشنگِ, نویسنده : lilihozaklili بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 20:17